یهو به خودم اومدم دیدم با کلی بیماری درون دارم می جنگم و کلی مقاوت که من بیمار نیستم؛
عصبی شدن، داد و فریاد، گریه های زیاد، کلافگی، سوزش قفسه سینه و تپش قلب، بی حس شدن دست و پا، سر درد، ناتوان شدن در انجام کارها و . . .
اگر اینها بیماری نیست پس چیه؟
به تنها جایی که می تونستم پناه ببرم و از این حجم بیماری نجات پیدا کنم جایی نبود جر هومیوپاتی
الان حالم خوبه و چقدر احساس خوب و نابی دارم به زندگی: دوباره متولد شدم.
بسیار زیاد سپاسگزارم، چقدر زیاد بیمارهاتون براتون مهم هستن و پیگیر هستین